گریههای جانسوز مادر شهید ۸ ساله حادثه شاهچراغ + فیلم
تاریخ انتشار: ۹ آبان ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۳۰۴۹۷۶
پیکر مطهر شهید دانشآموز «علیاصغر لریگویینی» صبح امروز در میان حزن و اندوه و گریههای و نالههای جانسوز مردم کرمان تشییع شد و زنان، دختران و مادران کرمانی در حالی با پیکر بیجان علی اصغر هشت ساله وداع میکردند که در این میان نالههای یک مادر جانسوزتر بود. به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، سیرجانیها در استان کرمان روز گذشته در مراسم استقبال و وداع با پیکر شهید هشت ساله حادثه تروریستی اخیر در حرم شاهچراغ شیراز کم نگذاشتند؛ همه تلاش خود را کردند تا جای خالی پدر علی اصغر هشت ساله در این مراسم احساس نشود و گرد غربت در مراسم باریدن نگیرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
پیکر دانش آموز هشت ساله، شهید علی اصغر لری گویینی روز گذشته در حالی وارد سیرجان شد که مراسم استقبال دانشجویان و دانش آموزان در برخی مدارس و ۲ دانشگاه آزاد اسلامی و صنعتی سیرجان برنامه ریزی و به مرحله اجرا رسید.
شهید لری گویینی متولد ۱۳۹۳ که در دبستان کعبه روستای چاه قوسکی شهرستان سیرجان در کلاس ۶ نفره در سال دوم مشغول به تحصیل بود در حادثه تروریستی حرم شاهچراغ درحالی که همراه پدر خود مشغول زیارت و نماز بود به شهادت رسید و پدرش نیز که همچنان درگیر جراحت ناشی از حادثه است در بیماستان شیراز تحت درمان قرار دارد. کد ویدیو دانلود فیلم اصلی پای صحبت مادر شهید پریسا محیاپور مادر این شهید دانش آموز در مراسم استقبال از پیکر فرزندش درحالی که در کنار تابوت فرزند هشت ساله خود حاضر شده بود با چشمانی سراسر اشک گفت: نامش را علی اصغر گذاشتم تا بزرگ که شود برای علی اصغر امام حسین ع عزاداری کند، فردی هیاتی باشد و مسیر راه شهید ۶ ماهه کربلا را طی کند.
وی افزود: امروز قاتلان علی اصغر من و دیگر جوانان اسلامی بدانند ما انتقام خود جوان مان را خواهیم گرفت.
راحله محمودآبادی دانش آموز دبیرستانی نیز از دیگر افرادی بود که در این مراسم حاضر شده بود و گفت که وظیفه داریم از خون شهدای خود حفاظت کنیم.
زهرا رستمی دیگر دانش آموز سیرجانی نیز گفت: تروریستها به هیچ چیز حتی کودکان کم سن و سال رحم نمیکنند و این یعنی ما باید مراقب باشیم.
رضا آبادهای از دیگر دانش آموزان که برای استقبال آمده بود درحالی که زیر تابوت شهید را گرفته بود اظهارداشت: ما باید انتقام خون برادرمان را بگیریم.
مهدی بهاءالدینی دانشجوی دانشگاه صنعتی سیرجان نیز در این مراسم گفت: دشمنان با حرکتهای کور و بی هدف تروریستی راه به جایی نمیبرند.
ملیکا کاظمی از دیگر دانشجوان این دانشگاه نیز اظهارداشت: همه جهان بدانند ما با هر مرام و عقیده که باشیم ایران، نظام و کشورمان را دوست داریم.
سیرجان در ۱۷۵ کیلومتری غرب مرکز استان کرمان قرار دارد.
غروب چهارم آبان ۱۴۰۱ تروریستی مسلح با حمله به زائران و خادمان حرم مطهر حضرت شاهچراغ (ع) در شهر شیراز ۱۳ نفر از جمله چند کودک و زن را به شهادت رساند و بنا بر آخرین اعلام مسئولان استان فارس ۳۰ نفر را مجروح کرد.
منبع: خبرگزاری دانشجو
کلیدواژه: شهدای مدافع امنیت شهدای حرم شاهچراغ حمله تروریستی اغتشاشات در ایران دانش آموز علی اصغر هشت ساله
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت snn.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری دانشجو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۳۰۴۹۷۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مروری بر جنایات گروهک منافقین؛ترور یک نوجوان پیش چشمان مادر
منافقین تروریست پس از حمله به منزل شهید نوری تاجر و ترور وی منزل مسکونی این شهید را پیش چشمان مادرش به آتش کشیدند. - اخبار رسانه ها -
مروری بر جنایات گروهک تروریستی منافقین؛ ترور یک نوجوان پیش چشمان مادرش و آتش زدن خانه
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، شهید سعید نوری تاجر در سال 1342 در خانوادهای مذهبی متولد شد.
در روزهای انقلاب این شهید در صحنههای مبارزه با رژیم شاه با حضور در راهپیماییها، حمل پلاکاردها و توزیع اعلامیهها مشارکتی فعال شد.
شهید نوری تاجر پس از پیروزی انقلاب علاوه بر فعالیت در سنگر مدرسه و زمینه های هنری و فرهنگی و تبلیغاتی به جهاد سازندگی پیوست و به اتفاق جمعی دیگر از جهادگران عازم روستاهای محروم کردستان شد.
وی پس از آغاز جنگ تحمیلی به همراه جمعی از جهادگران به منظور سمپاشی و ضد عفونی کردن محیط جبهه عازم مناطق عملیاتی شد.
این شهید گرچه از لحاظ جسمی در وضعیتی مناسب به سر میبرد ، اما آنچنان در اشتیاق انجام وظیفه فعال بود که عاقبت در اثر گرمای سوزان بیابان های دشت ذهاب و قصرشیرین با تنی رنجور و تب شدید به وسیله همرزمانش به تهران بازگردانیده شد.
وی پس از بهبودی و گذراندن دوره نقاهت به آرزوی شهادت به جبهه بازگشت.
شهید نوری تاجر گرچه به عنوان شاگرد ممتاز در امتحانات گزینش دانشکده تربیت معلم قبول شده بود اما جبهه را به دانشکده ترجیح داد و به عنوان عضوی از بسیج گاهی به پاسداری از حوالی بیت امام خمینی (ره) مشغول میشد.
روز شهادت
حوالی اذان مغرب در روز بیست و دوم تیر 1361، نزدیک افطار دو نفر از تروریستهای منافق به منزل آنها میروند، سعید در کنار مادرش بر سر سفره افطار در انتظار نوای اذان نشسته بود، زنگ به صدا در آمد و سعید از جا بلند شد و درب را باز کرد و در همان لحظه اول با مشاهده تروریستها به ماهیت آنها و نقشه شومی که در سر داشتند، پی برد و درب را به روی آنها بست.
در این لحظه یکی از تروریستها از فرصت استفاده کرده و پایش را جلوی درب گذاشت و چند تیر به سوی سعید شلیک کرد، سعید با تمام قوا درب را نگه داشت اما به دلیل جراحات وارده و درد و خونریزی با پیکری خون آلود بر زمین افتاد، سپس تروریستها به درون خانه هجوم آورند و پس از بازرسی منزل، خانه را به آتش کشیدند.
مادر سعید سراسیمه پیکر پاک فرزند مجروح را در آغوش کشید و سر وی را بر بالین خود گذاشت، منافقین در همین حال گلولهای به گلوی این شهید شلیک کردند و در حالی که خانه در شعلههای آتش می سوخت، از صحنه فرار کردند.
روایت روزنامه اطلاعات از این جنایت
دو موتور سوار زنگ میزنند و سعید نوری پاسدار بسیجی 19 سالهای که دیری نیست از جبهه آمده است علیرغم همه دقتهای امنیتی که همواره بدان معتقد بود و مراعات میکرد اینبار با اندکی غفلت در را کمی باز میکند.
منافقین لوله اسلحه را از شکاف در به داخل آورده و سعید را به رگبار میبندند. سعید روزه دار بود و با خون خود افطار کرد. آن سوتر مادر مقاوم او بود که همراه کودک یک ساله اش تازه بر سر سفره افطار نشسته بود و منتظر سعید بود و دیگر هیچ کس در خانه نبود. در نیمه باز، صدای شلیک نیز همچنان بلند، شیشهها شکسته، بچه یک ساله با شدت تمام فریاد زنان و پیکر خونین و رشید سعید فرو افتاده بر خاک و چه غریب و چه قهرمان و چه مظلوم. طنین اذان هنوز در فضاست و هوا رو به تاریکی است و سفره افطار همچنان گسترده و منافق تروریست اتاقها و کمدها را میچرخد که بقیه کجایند؟ غریبانهتر از این چگونه ممکن است؟ خانه را به آتش میکشند و در آخرین لحظات مغز سعید را با تیر خلاص میکوبند و میگریزند و این فاجعه پیش چشمان مادری رخ میدهد که پیکر پر خون فرزندش را در آغوش کشیده است و آنها با قساوت یک جلاد خود فروخته مسخ شده حتی همین صحنه را نیز میبینند و بازهم از سعید نمیگذرند و تیری دیگر به او شلیک میکنند.
منبع: میزان
انتهای پیام/